گزارش ال مور؛
در پاسداشت شاعری که موسیقی برایش مبتذل نشد
به گزارش ال مور، استاد محمدحسین شهریار همچون شاعران و محققان زبان و ادب پارسی بود که در دوران پربار زندگی فرهنگی و هنری خود همواره علاقه مندی های زیادی به حوزه موسیقی در کنار شعر و پژوهش های ادبی داشت.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-علیرضا سعیدی؛ سی و شش سال پیش بود که ایران عزیز سوگوار سفر ابدی سیدمحمد حسین خان بهجت تبریزی متخلص به «شهریار» شد؛ شاعری اهل تبریز که از پس آن چه در شعر و ادب پارسی آموخته بود، «شاعر ایران» شد. ادیب و فرهیخته ای که در سرودن انواع و اقسام گونه های مختلف شعر در حوزه های «قصیده»، «مثنوی»، «غزل»، «قطعه»، «رباعی» و «شعر نیمایی» سرآمد و چیره دست بود.
مسیری پراز پیچ و خم هایی که آثارش و بخصوص غزل هایش را شهره خاص و عام کرد و از او چهره ای را به ایران و دنیا معرفی نمود که بدون شک در کنار خوبی ها و بدی ها، ضعف ها و قوت ها و فرازها و نشیب هایش میتوان از او به مثابه یک تمثیل و اسطوره و شاخص نام برد. شاعری عاشق پیشه با شیفتگی بسیار فراوان به حافظ و فردوسی که دوران پر از چالش ها و اتفاقات زندگی اش به قدری دراماتیک بود که کمال تبریزی برایش سریال ساخت.
فقط کافی است سری به آثار این ادیب تبریزی خاص بزنید تا متوجه عمق فرهیختگی و دغدغه مندی هایش باشید. مسیری که شاید بسیاری از ما او را با منظومه «حیدربابا» می شناسیم؛ اثری که دیگر یکی از معروف ترین و معتبرترین آثار ادبیات ترکی بشمار می رود و تابحال به هشتاد زبان مختلف ترجمه شده و حیف است تا عمرمان به دنیاست آنرا نخوانیم.
راهی که نشان داده است ما با چه آدم حسابی در زمینه ادبیات و شعر و صد البته آدم حسابی های دیگری مواجهیم ولی همچنان از آنها غافلیم و در مناسبت های خاص آن هم خیلی مویرگی به یادشان می افتیم و بعد تمام.
شاعری که در عین عشق به فرهنگ و هنر سرزمینش، غزل هایی را برپایه عقاید و ایمانش پیش روی دوستداران شعر پارسی قرار داد که همچنان طراوات و ارادتش کم نظیر است. اصلا مگر می شود غزل «علی ای همای رحمت»، غزل «آمدی جانم به قربانت» را خواند و به دنیای دیگری سفر نکرد و اصالت و زیبایی و ایمان را با هم تجربه نکرد؟ مگر می شود سرود «تخت جمشید» و «ستایش فردوسی» را نخواند و شکوه ایران و ایرانی بودن را در آن حس نکرد؟
او بدون شک یکی از ارکان مهم پاسداشت زبان و ادب پارسی در دنیای معاصر امروزی بود که ایران دوستی اش بی مثال و آثارش در زمره بهترین های ادبیات ایران قرار دارد. مسیری که سبب شد روز بیست و هفتم شهریور ماه به واسطه درگذشتش مزین به روز «شعر و ادب پارسی» شود تا به همین بهانه ما آدم های درگیر سختی ها و دشواری های روزگار که ادبیات و شعر حدودا از زندگی مان رخت بربسته و خوانش و رجوع آن فقط معطوف به مطالعه تک بیت ها و تک مصرع های موجود در فضای مجازی با هزاران رنگ و لعاب دروغینش شده، کمی تا قسمتی بفهمیم چه آدم های بزرگی در درون فرهنگ و هنر ما بوده اند و ما همچنان از توجه به آثارشان غافلیم.
توصیف در رابطه با «شهریار» و آدم های مشابه دیگری که در سرزمین ایران زیست داشتند و دارند، قصه ای به بلندای تاریخ و فرهنگ کهن سرزمینی است که باید آنرا بخوانیم و آدم های معتبرش را بشناسیم. اینها قصه های واقعی سرزمینی هستند که نیروی اسطوره ای و آسمانی شان این سرزمین را از کجی ها و پلشتی ها و دشمنی ها حفظ نموده و سبب شده با تمام آن چه بعنوان چالش و نشیب می نامیم اما فرهنگ و هنرش همچنان سردمدار معرفی ایرانی باشد که به واسطه لطف الهی و فرهیختگی مردمانش می تواند تا ابد سرافراز بماند.
سرافرازی که برایش پرچمدارانی چون شهریار و دیگر فرهیختگان فرهنگ، ادب و هنر ایرانی هر آن چه داشتند خرج کردند تا نام ایران و ایرانی باقی بماند.
از راست: استاد عبدالله خان دوامی (خواننده)، استاد ابوالحسن صبا (آهنگساز و نوازنده) و محمد حسین شهریار
از این قصه فرهیختگی و بالندگی عبورمی نماییم و می رسیم به آن چه مقصود این گزاره رسانه ای است. مقصدی به نام «موسیقی و شهریار» که به گواه آن چه دوستان و علاقه مندان و محققان عرصه ادبیات و موسیقی روی آن اذعان دارند، مولفه ای جدایی ناپذیر از زیست فرهنگی شهریار بود. مسیری که کم و بیش در سریال تلویزیونی «شهریار» کمال تبریزی در چارچوب دراماتیک خود پیش روی مخاطبان قرار گرفت اما این عرضه به بلندای ارادت شهریار به موسیقی نبود.
چه بسا مطالعات فرهنگی و پژوهشی روی زندگی و پیشینه فرهنگی هنری او نشان از علاقه مندی های زیاد شهریار به اصل موسیقی است. فرآیندی پر از قصه های شیرین و تلخ که هم نسلان و هم دوره ای های شهریار طبیعتا روایتهای گفته و ناگفته زیادی دارند که می تواند سرمنشا خوبی برای آشنایی هرچه بهتر و موثرتر مخاطبانِ این شاعر و ادیب در عمق بیشتر باشد.
این شهریار بودن و شهریار شدن زمانی شیرین تر و زیباتر می شود که متوجه شویم او هم نشینی و رفاقت خیلی صمیمانه ای با موسیقی داشته است. رفاقتی به بلندای موسیقی که نجوای آن با ادبیات و شعر هم نشینی و هم جواری عجیب و غریب و دیرینه ای دارد که خیلی از شاعران و ادیبان ایران زمین همواره و همواره در تمام ادوار تاریخ از این هم نشینی گفته اند و خوانده اند و کیف کرده اند.
یک ضیافت زیبا با نمایش ادبیات و موسیقی که شهریار و هم نسلانش به نسبت آن چه از شعر و شاعری امروز می شناسیم رفاقت صمیمانه تری با هم داشتند و به این رفاقت تا بلندای تاریخ افتخار می کردند.
از راست: سیدرضا خشکنابی (برادر شهریار)، محمد حسین شهریار و بیژن ترقی (شاعر)
فرهاد فخرالدینی آهنگساز و رهبر ارکستر شناخته شده کشورمان یکی از آهنگسازان و هنرمندانی است که در هر جایی برای گفتگو آمده از رفاقت و علاقه مندی های خودش به شهریار و شهریار به موسیقی صحبت های گوناگونی داشته است.
این هنرمند موسیقی ایرانی چندی قبل بود که بمناسبت گرامیداشت یاد و نام مرحوم سیدمحمدحسین شهریار دلنوشته ای را در چارچوب یک اثر تصویری پیش روی مخاطبان قرار داد که در آن به بررسی ابعاد و زوایای مختلف دیدگاه های این شاعر بزرگ ادبیات پارسی به موسیقی ایرانی پرداخته است.
فخرالدینی در قسمتهایی از این یادبود تصویری که در فضای مجازی با عنوان «شب های شهریار و شهریاران ادب» پیش روی مخاطبان قرار گرفته بود، نوشته است:
استاد محمدحسین شهریار علاقه بسیار فراوانی به موسیقی داشت و خود هم با موسیقی ایرانی آشنا بود؛ نخستین معلم شهریار در شعر و موسیقی بنا به قول خودش مادرش بوده، وی در شعر زیبای «ای وای مادرم» چنین می گوید: «او با ترانه های محلی که می سرود با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت، از عهد گاهواره که بندش کشید و بست، اعصاب من به ساز و نوا کوک کرده بود. او شعر و نغمه در جان و دلم به خنده کاشت». شهریار دانستن موسیقی را برای شاعر، شرط اول می داند، خود در مقدمه کلیات دیوانش در جلد دوم چنین می نویسد: «از این جهت است که شعرای اولیه در همه اقوام و ملل دنیا موسیقیدان ها بوده اند در ایران ما هم شعرای اولیه چون رودکی و دیگران چنگ می نواختند و از ترانه وارد جهان شعر و شاعری شدند»؛ وی در قصیده ای که برای رودکی سروده است، در بیتی چنین می گوید: «شاعر و نغمه ساز و رود نواز/ خوش و خوش لهجه و خوش الحان بود».
شهریار به جای چنگ، سه تار را برگزیده بود و در نوازندگی آن از بهترین دوستان خودش، استاد ابوالحسن صبا و استاد احمد عبادی بهره گرفته بود. او با بیشتر موسیقیدانان معروف دوران خود دوست و معاشر بود و علاقه شدید او به موسیقی و دوستی دیرینه اش با اقبال سلطان و صبا و هنرمندان دیگر سبب آشنایی او با موسیقی ایرانی شد.
شهریار در مورد آشنایی خود با ردیف موسیقی ایرانی در غزلی می گوید:
منی شکسته که خوانم ز سوز سینه به ماهور/ مگر به ساز صبا بشنوم جواب شکسته
برای شهریار موسیقی و شعر هیچ وقت کهنه و مبتذل نشد. او عاشق شعر و موسیقی بود.
در غزلی چنین می گوید: نچه دیدم از نوای زندگی نامبتذل/ ناله سیم سه تارم بود و دیوان غزل
در غزلی دیگر ناله سه تار خود را تسلی بخش حال زار خود می داند:
نالد به حال زار من امشب سه تار من/ این مایه تسلی شبهای تار من
ای دل ز دوستان وفادار روزگار/ جز ساز من نبود کسی سازگار من
شهریار در مواقعی که گرفتار بی خوابی می شود به ساز خود پناه می برد:
گفتم حالا که نیارم خفتن/ باز با ساز غم دل گفتن
او همواره نوای موسیقی را همدم و غم خوار خود می داند و در غزلی دیگر چنین می سراید:
بنال ای نی که من غم دارم امشب/ نه دلسوز و نه همدم دارم امش
از راست: زاون بدیقاریانس (موسیقیدان و نوازنده تبریزی ویولن)، استاد شهریار
فخرالدینی در قسمت دیگری از این نوشته در رابطه با شهریار اظهار داشت:
شهریار بیان احساس به وسیله موسیقی را از شعر موثرتر می داند و به مصداق آنجایی که سخن باز می ماند موسیقی آغاز می گردد، می گوید:
نیست در شعر من آن رقت و ایهام قدیم/ دگر این قصه حوالت به زبان ساز است
گوش کن ترجمه راز و نیاز من و توست/ لحن موسیقی اگر ساز و اگر آواز است
و در غزلی دیگر می گوید:
«باز کن نغمه جان سوزی از آن ساز امشب/ تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید/ من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است/ بیم آن است که از پرده فتد راز امشب»
شهریار با بیشتر هنرمندان و موسیقیدانان زمان خود مثل اقبال سلطان، صبا، احمد عبادی، حسین تهرانی و دوستان دیگر معاشر و با صبا بیشتر از دیگران مانوس بود.
شهریار در آن محافلی که هنرمندان جمع اند، ولی وقتی صبا در آن مجلس نیست، جای او را خالی می بیند و با یاد او می سراید:
شهریارا نه تو این بس همه با یاد صبا/ هر که دل داشت در این شهر صبایی دارد
مرگ صبا اثری جانگداز در روحیه لطیف حساس و شاعر نازک طبع به جا می گذارد و می پندارد که دنیا به سر آمده است.
وی در قصیده ای که برای دوست خود سروده، چنین می گوید:
«عمر دنیا به سر آمد که صبا می میرد/ ور نه آتشکده عشق کجا می میرد
صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب/ این صبوری نتوانم که صبا می میرد
و ما می بینیم که شهریار در همه حال به یاد صبا است و در اشعار خود همواره از او یاد می کند. در بیتی که برای بانو صبا سروده، چنین می گوید:
یاد صبا ترانه محزون عمر ماست/ با سوز این ترانه محزون چه می کنی»
وی در رابطه با استاد احمد عبادی دوست دیرینه اش می گوید: ز شوق سوز دل آمیختم به ناله ساز/ که ساز در کف معبود من عبادی بود
از راست: استاد شهریار، هادی بهجت تبریزی (پسر استاد شهریار)، استاد ابوالحسن اقبال آذر (خواننده عهد قاجار)
این مدرس و پژوهشگر معتبر موسیقی ایرانی در رابطه با دیگر خصوصیت های ارتباط شهریار با موسیقی نوشته است: شهریار بعضی اوقات با تکرار و تاکید برخی از حروف، موسیقی مناسبی به شعر خود می دهد، مثلا در غزل «پروانه در آتش» از تکرار «شین» سوزش گرمای وجودش را در موسیقی شعر تجسم می بخشد:
پروانه وش از شوق تو در آتشم امشب/ می سوزم و با این همه سوزش خوشم امشب
جالب است که یادآوری کنم در موسیقی ساز سنج، صدای «ش» می دهد و در جاهایی که نیاز به این داریم که سوزش گرما و تابش خورشید را نشان دهیم از این صدا استفاده می نماییم. شهریار در بعضی موارد که از موسیقی صحبت می کند به قدری به موسیقی نزدیک می شود که میتوان صدای موسیقی را از شعر او شنید.
شهریار با موسیقی به وجد می آید و این وجد را در شعر او می بینیم. موسیقی شعر شهریار در اثر جاودانه اش «حیدربابا» چنان است که گویی موسیقی هم برای کوه ها و رودها و دشت های حاصلخیز آذربایجان ساخته شده و در عین حال این موسیقی مبین زندگی روستایی این خطه با آداب و سنن خاص خود است.
صدای موسیقی یا لحن شعر این منظومه بی اراده هر آذربایجانی را به یاد طبیعت زیبای آذربایجان می اندازد و امروز عاشیق های آذربایجان اشعار ترکی او را با نوای ساز خود توأم و موسیقی محلی آذربایجان در دل های مردم جاری می سازند. شعرهای شهریار از دیدگاه خوانندگان و آهنگسازان هم همواره مورد توجه بوده و الهام بخش موسیقی های زیبا در آثار آنها شده مثل قطعه زیبای «حالا چرا» اثر زنده یاد روح الله خالقی با صدای زنده یاد بنان بر روی غزلی از او.
پدر من محمدعلی فخرالدینی متخلص به محزون از دوستان شهریار و از شاعران آذربایجان بود. شهریار در سوگ پدر من قطعه دارد که آنرا به زبان ترکی نوشته است.
از راست: مفتون امینی (شاعر)، استاد محمدحسن عذاری (موسیقیدان و نوازنده تار تبریزی)، استاد شهریار، هوشنگ ابتهاج (شاعر)، نادر نادرپور (شاعر)
سیدجواد حسینی از محققان و علاقه مندان آثار مرحوم شهریار هم که در رابطه با تاریخ موسیقی در تبریز تالیف ها و پژوهش های گوناگونی را انجام داده، ضمن عرضه کپی چند عکس از مرحوم شهریار در هم جواری با موسیقی و هنرمندان فعال این عرصه به خبرنگار مهر اظهار داشت: بنده پژوهشی در رابطه با استاد شهریار نداشتم؛ اما از سال ۱۳۷۲ در مورد تاریخ موسیقی در تبریز پژوهش هایی داشتم که بعضی از آنها به شکل کتاب انتشار یافته که برخی در آستانه انتشار و برخی در دست نوشتن است. در طول این سالهای پژوهش اشخاصی بودند که به شکلی با استاد شهریار در ارتباط بودند که در آلبوم های شخصی خود تصاویری از استاد شهریار داشتند که بنا به خواهش بنده کپی آنرا از سر لطف در اختیارم گذاشتند.
وی اضافه کرد: بنده سال ۱۳۷۳ طی دیداری که با زنده یاد استاد محمدرضا شجریان داشتم، این هنرمند به بنده پیشنهاد نوشتن یادنامه استاد اقبال آذر را داد و اهمیت این مورد را گوشزد کرد. من هم با شور و اشتیاق فراوان از این پیشنهاد استقبال کردم و بعد از ۱۰ سال پژوهش مستمر، یادنامه استاد اقبال آذر را با عنوان «با زمزمه هزاردستان» را توسط نشر نی منتشر کردم. در اواسط دهه هفتاد که سرگرم نوشتن کتاب استاد اقبال آذر بودم، اهمیت تهیه اسناد و مدارک موسیقی را دریافتم و با امکانات کمتر، تنها و استوار به تحقیقاتم ادامه دادم و با شکیبایی و تلاش فراوان به دنبال یافتن اسناد به همه جا می رفتم و تا سندی به دست نمی آوردم از پای نمی نشستم.
از راست: استاد غلامحسین بیگجه خانی (نوازنده و آهنگساز)، استاد محمود فرنام (نوازنده و آهنگساز)، استاد شهریار
حسینی افزود: در اوایل کار، دسترسی به منابع و مدارک موسیقی به خاطر غفلت برخی مسؤلان فرهنگی در جمع آوری اطلاعات و حفظ اسناد موسیقی، مشکلات زیادی وجود داشت. ازاین رو تصمیم گرفتم با گردآوری منابع موسیقی و اطلاعات از زندگی هنرمندان و اسناد تاریخی موسیقی این سرزمین، زمینه را برای آشنایی مستند با گذشته موسیقی در آذربایجان فراهم سازم با نوشتن کتاب هایی در این حوزه، تالیفاتم در آینده مورد استفاده محققان حوزه فرهنگ و هنر قرار گیرد. فرآیندی که بعضی از این مطالعهات بی ارتباط با مرحوم شهریار نیست.
به هر ترتیب فرارسیدن روز شعر و ادب پارسی بهانه ای شد با رجعت باردیگر به یکی از مهم ترین و نام آورترین شاعران زبان و ادب پارسی یادبودی برای این فرهیخته ارجمند ادبیات ایران به بهانه «موسیقی» داشته باشیم. یادش گرامی.
منبع: ال مور
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات کاربران عزیز ال مور در مورد این پست