اسطوره برای دگردیسی و بقا نیاز به هنر دارد
به گزارش ال مور، یک پژوهشگر حوزه اسطوره با اعلان اینکه اسطوره نه فقط برای درک گذشته، بلکه برای فهم بهتر هنر، فرهنگ و حتی سیاست امروز لازمست، اظهار داشت: اسطوره برای دگردیسی و بقا نیاز به هنر دارد.
به گزارش ال مور به نقل از مهر، نخستین جلسه نمایشگاه هنرهای تجسمی «یک شاخه گل سرخ» بامداد جمعه با حضور سید امین مویدی اصفهانی، مشاور برنامه ریزی و نظارت راهبردی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد عیدی نجف آبادی، پژوهشگر حوزه اسطوره، و جمعی از هنرمندان در گالری دیدار اصفهان اجرا شد. در این جلسه، عیدی نجف آبادی به ایراد سخنرانی با موضوع «راز گل سرخ و کارکرد اسطوره ای آن» پرداخت.
اسطوره؛ زبان گشوده تر و جهان بازتر برای انسان
عیدی نجف آبادی اظهار داشت: باوجود تمام مخالفت هایی که با اسطوره شده و می شود، این مفهوم بازهم در زندگی ما جاری و ساری است. چشم فروبستن بر اسطوره، کمترین صدمه ای که دارد، این است که ما را یا مسحور اسطوره های دروغین می کند یا مجذوب اسطوره های دیگران. اسطوره های دیگران را شناختن و استفاده کردن خوب است، اما اگر بدون آگاهی باشد، جهانی از معنا را برای ما از بین می برد.
وی در ادامه اضافه کرد: وقتی اسطوره به کمک انسان می آید، در حقیقت زبان گشوده تر و زیست جهانی بازتر برای او فراهم می شود. نگاه انسان به جهان از اساس تغییر می کند، به شکلی که می توان گفت ما با اسطوره زندگی می نماییم و در اسطوره زیستن را تجربه می نماییم. کافی است کمی مطالعه در این زمینه داشته باشیم تا ببینیم لحظه به لحظه زندگی ما آمیخته با آیین ها، مناسک، رفتارها و باورهای اسطوره ای است. تعدادی از این اسطوره ها بطورکامل امروزی شده اند و شما نگاه رسانه ها را که بررسی کنید، متوجه این مسئله می شوید.
اسطوره؛ عنصر بنیادین در شناخت هنر و فرهنگ
این پژوهشگر حوزه اسطوره با اشاره به اهمیت شناخت اسطوره در درک هنر و فرهنگ اظهار داشت: به قول ژاله آموزگار، ما در اسطوره ذوب شده ایم، مانند ماهی که در آب است و از وجود آب غافل. همین طور روانشاد جلال ستاری می گوید که کسی که با اسطوره زندگی نکند، اساساً وجود ندارد. این نشان میدهد که اسطوره فقط یک مفهوم نظری نیست، بلکه زیستن عاشقانه در جهان است.
وی با اشاره به ارتباط میان عشق و اسطوره، به بیت معروف مولانا «مُرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم. دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم» اشاره کرد: عشق، پرواز و تخیل است. هیچ چیزی به اندازه تخیل نمی تواند این مفهوم را توصیف کند. فلسفه و علم به تنهایی قادر به بیان این احساس نیستند، بلکه این اسطوره است که امکان زیستن در این فضا را برای ما فراهم می آورد.
ایدئولوژی و لوگوسیان؛ دو جبهه مخالف اسطوره
عیدی در بخش دیگری از سخنان خود به مواجهه اسطوره با عقلانیت مدرن و ایدئولوژی پرداخت و اظهار داشت: «اسطوره از دو سو مورد هجمه قرار گرفته است؛ نخست از طرف جماعت لوگوسیان، یعنی آن هایی که عقل گرا هستند و از زمان یونان باستان با دیده تردید به اسطوره نگاه کرده اند. این نگاه در دوره رنسانس و سپس در انقلاب صنعتی اوج گرفت. فرانسیس بیکن اطلاعیه ای مقابل اسطوره صادر کرد و برخوردی سخت گیرانه با آن داشت. در دوران مدرن نیز، فلسفه هگل و تجربه گرایی علمی، اسطوره را به عنوان خرافه کنار گذاشتند. اما جالب است که با ظهور فیزیک کوانتوم و چالش های علمی جدید، مشخص شد که علم تجربی نیز قطعیت پیشین خودرا از دست داده است. پاندمی کرونا نشان داد که حتی خود علم نیز می تواند تبدیل به یک اسطوره شود.
وی در ادامه به نقش ایدئولوژی ها در برخورد با اسطوره اشاره نمود و اظهار داشت: ایدئولوژی ها نیز همیشه از تفسیرپذیری اسطوره هراس دارند. آنها هنر تک گو را ترجیح می دهند، چونکه نمی خواهند داستانهای متکثر و چندصدایی اسطوره ای، اقتدارشان را به چالش بکشد. اما جالب اینجاست که خود ایدئولوژی ها نیز اسطوره سازی می کنند. نمونه آنرا در دوران هیتلر و استالین می توان دید. در کتاب ذهن اسیر که درباره ی پویش های هنری دوران استالین است، به وضوح می بینیم که چگونه رئالیسم سوسیالیستی تمام دستاوردهای هنر بیان گرا و تفسیرپذیر را نادیده می گیرد.
اسطوره و تخیل؛ بنیان های درک جهان
این پژوهشگر حوزه اسطوره با اشاره به رابطه میان تخیل و اسطوره اظهار داشت: مشکل ما این است که فکر می نماییم تخیل فقط به درد هنرمندان می خورد، درحالی که اساساً بدون تخیل، هیچ توصیفی از جهان ممکن نیست. کتاب مبادی مابعدالطبیعی علوم جدید که توسط عبدالکریم سروش ترجمه شده، به خوبی نشان میدهد که تخیل، بنیان هرگونه تغییر و تحول در درک انسان از جهان است.
وی در ادامه، با بهره گیری از استعاره ای انسان شناسانه، به نقش اسطوره در ساختار معنایی انسان اشاره نمود و اظهار داشت: انسان اولین خودرا در جهانی آشوبناک و آشفته یافت که پر از پرسش های بی پاسخ بود. او نمی خواست منفعل باشد، بلکه کوشش کرد تا برای جهان خود، یک ساختار معنایی بیافریند. همین میل به معنا، اسطوره را به وجود آورد.
گل سرخ؛ نماد عشق، مرگ و باززایی در اسطوره ها
عیدی به مفهوم گل سرخ در اسطوره ها پرداخت و اظهار داشت: گل سرخ در خیلی از فرهنگ ها نماد عشق، مرگ و باززایی است. این نماد در میان النهرین با دموزی پیوند دارد، در ایران با سیاوش و سودابه گره خورده و در یونان، به اشک آفرودیت و خون آدونیس نسبت داده شده است. در عرفان اسلامی نیز، این گل جایگاه ویژه ای دارد. روزبهان بقلی، عارف شیرازی، در شهود خود، خداوند متشخص را در گل سرخ دیده و با او به گفتگو نشسته است. این نشان میدهد که یک نماد اسطوره ای چگونه در طی زمان دگردیسی پیدا می کند و معانی جدیدی به خود می گیرد.
وی در آخر تاکید کرد: اسطوره بازهم در زندگی ما حضور دارد و داستانهای آن در هر دوره ای، متناسب با شرایط زمان و مکان، بازتفسیر می شوند. بدین سبب شناخت اسطوره نه فقط برای درک گذشته، بلکه برای فهم بهتر هنر، فرهنگ و حتی سیاست امروز ضرورت دارد.
نمایشگاه «یک شاخه گل سرخ» با هدف جستجوی معنای عمیق صلح در هنرهای تجسمی، از ۲۶ بهمن در گالری دیدار اصفهان شروع به کار کرده و تا ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ ادامه دارد.
منبع: almor.ir
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات کاربران عزیز ال مور در مورد این پست
نظر شما در مورد این مطلب ال مور
نام:
ایمیل:
نظر شما:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۲